دستفروشی رسانه‌ها در مقابل دکان جنگ آمریکا، اسرائیل و ایران

Friday, October 08, 2010

طبلِ جنگ یکی ست و سه کشور آمریکا، اسرائیل و ایران هر یک به نوبت ضربه‌ای بر آن می‌زنند و دکان سیاست خارجی و داخلی خویش با آن گرم نگاه می‌دارند.
آمریکا با تبلیغات رسانه‌ای برای جنگ، به فروش صنایع نظامی خود که یکی از بزرگترین پایه‌های اقتصاد این کشور است رونق می‌بخشد.
در اسرائیل جناح راست افراطی همچنان با دمیدن در شیپور جنگ به امید فتح کرسی‌های دولت و آرای مردم است و اهداف درازمدت خود را برای تقویت اسرائیل در منطقه، اتحاد یهودیان جهان و... پیش می‌برد.
و در ایران جنگ به کسب و کار دولتی تبدیل شده است که اکنون با بحران مشروعیت داخلی مواجه است و با آواز دهل جنگجویان پشت دروازه‌ها می‌خواهد در کوتاه مدت نگاه‌ها را از صندوق‌های به یغما رفته‌ی رأی مردم و کودتای خونین 22 خرداد متوجه دروازه‌های پر تنش ایران کند، شکاف میان اصولگرایان را ترمیم و اتحادی دوباره میان عناصر از هم گسیخته‌ی خانواده‌ی حاکمیت برقرار کند.
کشورهای منطقه همچون عربستان، امارات، اسرائیل، کویت، عمان و... به بهانه‌ی خطر ایران از آمریکا سلاح های پیشرفته می‌خواهند تا موازنه‌ی قدرت در شرایط بحرانی رعایت شده باشد و امکان دفاع از خویش را داشته باشند و چه چیزی بهتر از این بازار گرم و داغ برای عرضه‌ی صنایع نظامی آمریکا که هنوز از زیر بار بحران اقتصادی اخیر کمر صاف نکرده است؟ صنایع نظامی که اغلب متعلق به یهودیان است.
در همین بازار داغ است که آمریکا 60 میلیارد دلار تجهیزات نظامی به عربستان می‌فروشد و جنگنده‌های اف 15، بالگردهای آپاچی، بلاک هاوک، لیتل برد، سیستم دفاع موشکی حرارتی و تجهیزاتی دیگر راهی عربستان می‌شوند و به این ترتیب بزرگ‌ترین قرارداد فروش تسلیحات نظامی در تاریخ آمریکا رقم می‌خورد.
و باز در همین بازار، آمریکا 20 فروند جنگنده‌ی رادار گریز پیشرفته به اسرائیل می‌فروشد.
کشور امارات نیز قراردادی نزدیک به 40 میلیارد دلار برای خرید تجهیزات نظامی با آمریکا می‌بندد و به گزارش روزنامه انگلیسی فاینشنال تایمز در مجموع حاصل قراردادهای فروش تسلیحات نظامی میان آمریکا و چهار کشور عربستان، امارات، کویت و عمان به رقم 122 میلیارد و 880 میلیون دلار می‌رسد.
اما پروژه‌ی ایران‌هراسی تنها به کام آمریکا نیست و از قبل آن کشورهای خریدار تجهیزات نظامی هم منتفع می‌شوند و مسیری را که سال‌ها برای رسیدن به آن تلاش می‌کردند اکنون می‌توانند به راحتی طی کنند و قوای نظامی خود را در منطقه به تعادلی که در آرزوی آن بودند نزدیک.
دکان اسرائیل از گذر دمیدن در شیپور جنگ شاید پررونق تر از بقیه باشد. جناح راست افراطی با توسل به خطر ایران همچنان از مردم برای ماندن بر کرسی قدرت رأی می گیرد و برای این جناح نیز راز حفظ قدرت فعلا در حفظ وضعیت موجود است.
از دیگر سو اسرائیل، دولت ایران را همچون هدیه‌ای تلقی می کند که با شعارهای تندی نظیر محو اسرائیل از نقشه‌ی زمین تنها به فهرست متحدان او می افزاید. بزرگنمایی مظلومیت و خطر ایران علیه اسرائیل ورای حمایت دیگر کشورهای جهان، از خاصیت مشروعیت‌بخشی به تحرکات نظامی اسرائیل در منطقه و ادامه‌ی شهرک‌سازی‌ها و... نیز برخوردار است.
و دولت حاکم در ایران به شدت نیازمند یک بازار رسانه ای داغ است تا تمرکز افکار عمومی و رسانه ها را از مسائل داخلی به خارج از دروازه‌های کشور معطوف کند. تجربه جنگ روانی نظام اطلاعاتی تمامی کشورهای جهان نیز ثابت کرده است شرایط جنگی می‌تواند به انفعال در رفتار سیاسی مردم منجر شود و میل، اراده و تلاش مردم را برای تغییر شرایط داخلی متوقف می‌کند. از دیگر سو به یکپارچکی و اتحاد جریان حاکم منجر می‌شود و از تفرقه‌های ایجاد شده میان آن‌ها می‌کاهد. طبعا وقتی هم قرار باشد خطر جنگ جدی شود دکترین «جام زهر» جایگزین دکترین «جهاد» خواد شد.*
در این شرایط رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور که از آزادی نسبی بیشتری برای تحلیل و تبیین و توضیح آن چه در گذر است برخوردارند. آن ها چه تصویری از جریان جنگ به مخاطبان خود ارائه می‌کنند؟ مخاطب ایرانی از دریچه ی رسانه‌ها این جریان‌ها را چگونه می‌بیند؟
آیا رسانه های فارسی زبان در گیر و دار جو خبری ملتهب، آن قدر جرأت و آگاهی دارند از «مدهای خبری» مرسوم و کلیشه‌ای پا فراتر بگذارند و اخبار را در پس زمینه‌های گسترده و عمیق‌تر از رویدادهای جاری به مخاطبان خود نشان دهند؟ یا حکم دستفروشانی را دارند که جلوی دکان معرکه‌گیران جنگ بساط خود پهن می‌کنند و بازار را گرم؟ پایان این بازار گرم به نفع هیچ یک از کشورهای آمریکا، اسرائیل و ایران نیست.
در چنین شرایطی بزرگترین هنر رسانه های فارسی زبان تبدیل شده به این که سیاست‌های غلط دولت احمدی نژاد را مسبب بروز خطر جنگ برای ایران ارزیابی کنند و مدام خطر جنگ علیه ایران را با استناد به حرف فلان ژنرال آمریکایی و فعلان موسسه‌ی تحقیقاتی آژیر بکشند.
قاعدتا از رسانه‌هایی چون بی‌بی‌سی فارسی، صدای آمریکا و دیگر رسانه‌های غیرمستقل و وابسته نمی‌توان انتظار داشت خارج از خط سیاسی کشورهای اداره‌کننده‌شان عمل کنند؛ اما آن دسته از رسانه‌ها و سایت‌های مستقل، معترض و سبزی که مجبور به دنبال کردن چنین خطوطی نیستند چه؟ مسئولیت حرفه‌ای آن‌ها در چنین شرایطی چگونه بازتاب می‌یابد و چند قدم از رسانه‌های غیرمستقل جلوترند؟ چه‌قدر صف‌شکنی و جبهه‌گشایی می‌کنند؟


*چندی پیش گفت‌وگویی با سایت مردمک درباره‌ی احتمال وقوع جنگ داشتم.
شنبه 17 مهر 1389

Balatarin Donbaleh Mohandes Delicious Digg Stumbleupon Furl Friendfeed Twitter Facebook Greader Addthis to other Subscribe to Feed

19 تن مواد منفجره ایرانی فشفشه از آب درآمد// سوءتفاهم، توطئه یا دسیسه ایران؟

Thursday, October 07, 2010

پس از 24 ساعت سکوت، سفیر ایران در افغانستان به نقل از مقامات افغان اعلام کرد (++) محموله 19 تنی مواد منفجره متعلق به چین است و اصلا مواد منفجره‌ای هم در کار نبوده بلکه «مواد محترقه» و «ابزار شادی» بوده است.
این بار این خبرگزاری‌های ایران بودند که یکی پس از دیگری این خبر را به عنوان خبر داغ خود منتشر کردند و خبرگزاری‌های خارجی که دیروز از کشف 19 تن مواد منفجره و انتساب آن به ایران خبر می‌دادند چیزی ننوشتند.
البته قاعدتا این پایان ماجرا نیست. حقیقت این رویداد در لابه‌لای چند احتمال می‌تواند بررسی شود:
1-     در خوشبینانه‌ترین حالت خبر نخست که حکایت از کشف 19 تن مواد منفجره که از سوی ایران به افغانستان ارسال شده بود می‌تواند حاصل سوءتفاهم و اشتباه پلیس افغانستان باشد که اکنون رفع شده است. در چنین حالتی که رسانه‌های خارجی چهره‌ای تروریستی و خطرناک از ایران برای افکار عمومی جهان ساخته‌اند وظیفه‌ی اخلاقی و حرفه‌ای آن‌ها در قبال ایران چیست؟
2-     ممکن است این ماجرا از آغاز توطئه‌ای طراحی شده از سوی ایران بوده تا با تکذیب آن باورپذیری اخبار مربوط به تنش‌زایی ایران در منطقه را برای افکار عمومی جهان سخت کند و از زیر بار اتهام همکاری با القاعده، طالبان و گروه‌های تندروی اسلام‌گرا شانه خالی کند.
3-     حالتی دور از ذهن هم وجود دارد که صرفا برای عادت ذهن مخاطب به هویت چندگانه‌ی احتمالی یک خبر مطرح می شود: شاید این انتساب این محموله به ایران و تمامی ماجرا پروژه‌ی خبری غرب برای متهم کردن ایران به حمایت از تروریسم بوده است. در این صورت نباید این خبر به این سادگی قابل تکذیب باشد.
4-     سفیر ایران در افغانستان در تکذیب این خبر گفته است: «اعلام خبر از ابتدا مشکوک بود و ما این موضوع را مورد بررسی قرار دادیم طبق اعلام مقامات افغانستان و یکی از مقامات ولایت نیمروز این محموله متعلق به یک افغانی بوده که از چین به افغانستان ترانزیت شده است.»
آیا تشخیص این که محموله از چین به افغانستان ترانزیت شده یا ایران و این که مواد محترقه بوده یا منفجره تا این حد سرسری بوده که بلافاصله در قالب خبری جهانی منتشر شده و فردای آن روز هم تحقیقات همان مقامات افغانی به این نتیجه می رسد که 19 تن مواد منفجره فشفشه از کار درآمده است؟
جالب این که سفیر ایران در تکذیب خبر روز گذشته از پلیس افغانستان که حیثیت ایران را در دنیا به بازی گرفته گلایه‌ای نمی کند و آن را دسیسه‌ی غرب می‌خواند.
این بی‌مبالاتی به پلیس افغانستان بازمی‌گردد یا متوجه رسانه‌هایی است که آن را منتشر کرده‌اند؟
واکنش خبرگزاری‌ها و رسانه‌های غربی و برخورد آن‌ها با ادامه‌ی این خبر جالب خواهد بود. 


پس از نوشتن: دویچه وله‌ی فارسی نخستین رسانه‌ای بود که پس از تکذیب خبر از سوی سفیر ایران در افغانستان گفت‌وگویی با رییس پلیس ولایت نیمروز این کشور انجام داده و رییس پلیس ولایت نیم روز هم سخنان سفیر ایران را رد کرده و گفته هم کامیون از ایران وارد افغانستان شده و هم در آن مین‌های یک کیلویی و نیم کیلویی یافته اند. گفت‌وگو را می‌توانید این‌جا بخوانید.


بازنشر این یادداشت در:
1- سایت مردمک
2- سایت کابل پرس
3- سایت سرخط
پنج شنبه 15 مهر 1389

Balatarin Donbaleh Mohandes Delicious Digg Stumbleupon Furl Friendfeed Twitter Facebook Greader Addthis to other Subscribe to Feed

سکوت خبرگزاری‌های ایران در مورد کشف محموله مواد منفجره ارسالی به افغانستان

Wednesday, October 06, 2010



در حالی که خبر کشف 19 تن مواد منفجره در کانتینری که از ایران وارد افغانستان شده تا این لحظه در بسیاری از خبرگزاری‌های جهان منتشر شده است اما هنوز هیچ یک از خبرگزاری‌های رسمی ایران در این باره حتی یک خبر کوتاه یا حتی یک کلمه هم ننوشته‌اند.
قاعدتا خبرگزاری‌ها برای اطلاع رسانی در مورد این خبر در انتظار نشست خبری سخنگوی وزارت امور خارجه و مقام‌های رسمی کشور خواهند ماند.
خبرگزاری‌ها و تلویزیون‌های مختلف مواد منفجره‌ی کشف شده را محموله‌ی ارسالی ایران برای کمک به طالبان اعلام کرده‌اند.
در ماه مارس سال گذشته رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا گفته بود ایران نقش چندانی در حمایت از طالبان ندارد.
هفته‌ی گذشته دولت آمریکا از شهروندانش خواسته بود تا از سفر به کشورهای آلمان، انگلیس، فرانسه و ایتالیا خودداری کنند؛ چرا که پیش‌بینی می کردند ممکن است در یک ماه آینده از سوی گروه های تندروی اسلام‌گرا حمله‌های انتحاری یا انفجارهایی در این کشورها طراحی شوند.
همچنین برخی رسانه‌های اروپا از احتمال عملیات انتحاری گروه القاعده در اروپا خبر دادند.
از سویی در کشورهای ایتالیا، فرانسه، آلمان و انگلیس هم حضور پلیس و گشت‌های امنیتی چندین برابر شد. حاصل این گشت‌های امنیتی هم به اخباری تبدیل شد که از دستگیری افراد مظنون و مرتبط با گروه‌های اسلام گرای تندرو خبر می‌دادند. یک نفر در ایتالیا دستگیر شد و 9 نفر در فرانسه.
رسانه‌ها این رویدادها را چگونه تحلیل می‌کنند؟ آیا آن‌ها را به صورت مجموعه‌ای از عناصر تشکیل دهنده‌ی رخدادی نظیر جنگ تفسیر می‌کنند که قرار است در آینده اتفاق بیفتد یا در رقابت‌های خبری سطحی تنها به برجسته سازی اخبار اقدام خواهند کرد و فقط قهرمان ارائه‌ی تصویری منفصل از رویدادهای یادشده خواهند بود؟
آیا ایران ارسال محموله‌ی مواد منفجره را تکذیب و آن را بخشی از عملیات روانی غرب برای آماده‌سازی افکار عمومی جهان جهت حمله نظامی و یا تحت فشار قراردادن ایران ارزیابی خواهد کرد؟
مجموعه‌ی این اخبار، از مانور خبری غرب در مورد احتمال حمله‌ی القاعده گرفته تا دستگیری مظنونین و کشف محموله‌ی مواد منفجره از سوی رسانه‌های غربی چگونه بازتاب می‌یابند و تحلیل می‌شوند؟
وظیفه‌ی روزنامه‌نگاران مستقل ایرانی در این شرایط و تحلیل آن چگونه بروز می‌یابد و کجاست؟
پنج شنبه 15 مهر 1389

Balatarin Donbaleh Mohandes Delicious Digg Stumbleupon Furl Friendfeed Twitter Facebook Greader Addthis to other Subscribe to Feed

شباهت تصویری برخی شبکه‌های خبری با تزئینات داخل تاکسی‌های ایرانی

Monday, October 04, 2010











طراحی نمای کلی عموم شبکه‌های خبری شبیه یکدیگرند. یک کادر مشخص برای تصویر مجری خبر و استودیو، لوگوی شبکه، نواری افقی در پایین تصویر که در آن سرخط خبرهای مهم به صورت زیرنویس عبور می‌کنند و سرعت عبور آن‌ها هم در تمامی شبکه ها یکسان است.
فارغ از این نمای کلی برخی شبکه‌ها عناصر خبری دیگری را نیز به این نما اضافه می‌کنند از جمله نمایش‌گر زمان و آب و هوا.
شبکه‌های خبری در بدو تولد خود نمایی ساده و کادری ابتدایی داشتند که با پیشرفت تکنولوژی‌های ساخت برنامه‌های تلویزیونی و گرافیکی به تغییر این‌چهره ی ساده و یک دست روی آوردند و رفته رفته افراط در آرایش نمای برخی شبکه‌های خبری به جایی رسید که شلوغی و تعدد عناصر تشکیل دهنده‌ی  آن نوعی آلودگی بصری تولید می‌کردند که در نگاه نخست تنها کارکردشان گیج کردن مخاطب بود.
استفاده از رنگ‌های تند برای بستن قسمت پایین کادر تصویر و یا حاشیه‌های سمت چپ یا راست و اختصاص گاه دو پنجم  نمای کلی به رنگ‌ها و علائم و نشانه‌های مخلتف از ویژگی‌های کلی عموم این شبکه‌ها هستند.
قطعا همه‌ی ما از تزئینات داخلی تاکسی‌ها و کامیون‌ها تصویری کاملا زنده و دم دست در ذهن داریم. تزئیناتی که از عکس 
فلان خواننده‌ی زن ترک تا عکس ائمه، خواننده‌های لس‌آنجلسی و عروسک و چشم-زخم و بوگیر و ... را شامل می‌شود. در مقایسه‌ای طنزآمیز آن دسته از شبکه‌های خبری که نمایی شلوغ  و درهم برهم دارند بی‌شباهت به تزئینات داخلی این ماشین ها نیستند.
سایت‌های اینترنتی خبری هم از این قاعده مستثنا نیستند و آن‌ها هم تقریبا همین مسیر را تجربه کرده‌اند.
به مرور برخی شبکه‌های پیشرو این نمای آشفته را اصلاح کردند و با تعریف‌های مناسب و کاربردی‌تری به طراحی نمای خود پرداختند؛ اما همچنان در طراحی عموم آن‌ها خطاهایی وجود دارد که ناخودآگاه مخاطب را آزار می‌دهد.
لابد با این صحنه مواجه شده‌اید که مجری خبر در حال خواندن خبر مسرت‌بخشی از یک جشن یا رویداد فانتزی است و لبخند به لب دارد و در همین حین هم سرخط خبری که مربوط به انفجار، زلزله، نبرد، حمله‌ی هوایی یا آتش‌سوزی و کشته شدن عده‌ای از انسان هاست به صورت زیرنویس مدام تکرار می‌شود. گاه نیز این معادله برعکس است و خواندن یک خبر تلخ با زیرنویسی بسیار بی‌ربط و کاملا مسرت‌بخش همزمان می‌شود. این تناقض چه حسی به شما می‌دهد؟
کارکرد زیرنویس اخبار در شبکه‌های خبری نوعی کارکرد تکمیلی، پوششی و رقابتی است که به هر شبکه‌ای امکان می‌دهد تا فاصله‌ی مخاطب خود را با مهم‌ترین رویدادهای جهان به زمانی اندک تقلیل دهد. نیز امکانی مضاعف است برای مخاطبان ناشنوا. اما این امکان به تعریفی مشخص نیاز دارد. طبعا مخاطب یک برنامه‌ی خبری باید میان شنیدن و دیدن برنامه و خواندن زیرنویس‌ها یکی را انتخاب کند و گاه میان این دو چشمش در رفت و آمد باشد. نخستین پیامد پاس‌کاری مخاطب در میان این دو ابزار اطلاع‌رسانی، ایجاد اختلال ارتباطی و کاهش تمرکز و توجه و گیجی مخاطب است.


زیرنویس در شبکه‌های خبری تنها یک تکنولوژی نیست و نمی توان بدون رعایت استانداردهای ارتباطی و تعریف کارکردهای زمانی مشخص آن را به کار گرفت. ضرورت این تعریف بیشتر متوجه طراحی نما در ساعت‌های مشخصی است که هر شبکه به برنامه‌ی خبری خود اختصاص می دهد و قاعدتا این تعریف در حین پخش یک میزگرد یا برنامه‌ی مستند از قواعد دیگری پیروی می‌کند.
استفاده از نوار مربوط به عبور سرخط خبرها در مورد سایت‌های خبری از اساس بی‌مورد است. امروزه بسیاری از سایت‌های خبری نیز غیرضروری بودن این امکان را دریافته‌اند و می‌دانند از اساس شیوه‌ی مطالعه و نوع توقف مخاطب فضای مجازی بر روی صفحه‌های اینترنتی با این امکان تناسبی ندارد.


بازنشر این متن در سایت: سی میل
 سه شنبه 13 مهر 1389

Balatarin Donbaleh Mohandes Delicious Digg Stumbleupon Furl Friendfeed Twitter Facebook Greader Addthis to other Subscribe to Feed