دیگر برای عذرخواهی از داریوش همایون دیر است

Saturday, January 29, 2011

بعداز ظهر روز 30 دسامبر 2010 یعنی یک ماه پیش، از بخش فارسی رادیو فرانسه با زنده یاد داریوش همایون تماس گرفتم. تازه کارم را شروع کرده بودم. سومین روز کاری‌ام در رادیو فرانسه بود. داشتم گزارشی در مورد «مکتب ایرانی» و انگیزه‌های سیاسی اسفندیار رحیم مشایی از طرح این موضوع تهیه می‌کردم و می‌خواستم با داریوش همایون هم در این باره گفت‌وگو کنم.
قرار گفت‌وگو را دو روز قبل هماهنگ کرده بودیم. تماس گرفتم. گفت‌وگوی ما زنده نبود و زمان آن حدود 12 دقیقه شد. بعد از گفت‌وگو قراری گذاشتیم تا در صورتی که به پاریس آمد دیداری داشته باشیم و قرار گفت‌وگویی برای مجله‌ی تصویری «دیدگاه» بگذاریم. گپ و گفت گرمی در همان یکی دو دقیقه‌ی آخر بین ما درگرفت و زنده‌یاد همایون گفت احتمالا تا پیش از عید نوروز سفری به پاریس داشته باشد. قرار شد خبر سفر از او باشد و دیدارِ اولِ ما در پاریس.
چند روز بعد وقتی برای مونتاژِ صدای داریوش همایون دنبال فایل صدایش می‌گشتم متوجه شدم هیچ فایلی به نام او ندارم. تمام شاخه‌ها و زیرشاخه‌هایی که در شبکه زیرمجموعه‌ی بخش فارسی بود را زیر و رو کردم. اثری از مصاحبه نبود. دست به دامن سردبیر شدم. او هم چیزی پیدا نکرد. یک بار با هم مسیر ذخیره کردن فایل را مرور کردیم و مشخص شد اشتباه از من بوده است. از داخل کابین امکان ذخیره‌ی فایل فقط در یکی از زیرشاخه‌ها وجود داشت و نمی‌شد آن را در زیرشاخه‌‌های فرعی‌تر ذخیره کرد.
گفت‌وگوی من و داریوش همایون پریده بود. دلداری‌های سردبیر و همکار نازنینم کیوان که: «برای همه پیش می‌آید...» یا «دوباره تماس بگیر و توضیح بده...» هم کارگر نیفتاد و هر چه خودم را پای تلفن نشاندم تا با او تماس بگیرم و موضوع را توضیح بدهم دست و دلم به گرفتن شماره‌اش نرفت. هر روز به خودم می‌گفتم فردا زنگ می‌زنم و از او معذرت‌خواهی می‌کنم. شاید هم می‌پذیرفت و دوباره مصاحبه می‌کردیم. اما زمان گذشت و همه چیز بیات شد. حتی هر دو قسمت گزارش منتشر شدند و من تماس نگرفتم. توضیح دادنش برایم سخت بود اما می‌دانستم توضیح ندادنش کاری کاملا غیرحرفه‌ای و خارج از اصول کاری است. دنبال موضوع تازه‌ای می‌گشتم تا عذرخواهی‌ام را تنگ آن جا بزنم و کمی موضوع را تلطیف کنم.
نشد. حالا برای عذرخواهی از او دیگر دیر است. شب گذشته 28 ژانویه در سن 82 سالگی ما را ترک کرد. گویا زمین خورده. کُما و بعد هم مرگ. می‌گویند واژه‌ی «دگراندیش» را او ضرب کرد و به ادبیات سیاسی افزود. اما ارتباط او با دگراندیشی فراتر از یک کلمه بود. نگاه او به جنبش سبز و شرایط امروز ایران برخلاف طیفی از روشنفکرانِ قدیمی از پشت عینک خاک گرفته‌‌‌ی یک کینه‌ی تاریخی شکل نمی‌گرفت. او بلد بود خودش را از دست خودش نجات دهد. از خودش جلو بزند و در چارچوب‌های فکری یک تشکل سیاسیِ خاص خلاصه نشود. او «دگراندیش» بود.
حالا دیگر تلفنش را جواب نمی‌دهد و برای عذرخواهی خیلی دیر است. داریوش همایون این شرمندگی را برای من ابدی کرد. آقای همایونِ عزیز! اگر چه نوشتن عذرخواهی در این صفحه‌ی سرد و بی‌روح دیر است و دیگر فایده‌ای هم ندارد. اگر چه با رفتن، داغ این عذرخواهی را به دلم گذاشتید اما از شما معذرت می‌خواهم.
نهم بهمن 1389

Balatarin Donbaleh Mohandes Delicious Digg Stumbleupon Furl Friendfeed Twitter Facebook Greader Addthis to other Subscribe to Feed