شاهرخ مُشکینقلم: چرا مردهای ایرانی زنانه میرقصند؟
Wednesday, April 06, 2011
مجله دیدگاه ـ شماره چهارم: گفتوگو با شاهرخ مشکینقلم ـ بخش نخست
برای دیدن ویدئو در ابعاد بزرگتر روی آن کلیک کنید
تهران ریویو-رضا ولیزاده: شاهرخ مشکینقلم، بازیگر تئاتر ملی فرانسه، عضو تئاتر کمدی فرانسز، طراح باله، رقصنگار و رقصندهی ایرانی ساکن پاریس، میهمان چهارمین قسمت از مجلهی تصویری دیدگاه است.
گفتوگوی ما با او در مورد تئاتر نیست. در مورد رقص است. چیزی که در ایران به آن حرکات موزون میگویند.
در این گفتوگو از رد پای مردسالاری و زنسالاری و همینطور ریشههای مفهوم اعتراض در رقصهای اقوام مختلف ایرانی صحبت کردیم.
شاهرخ مشکینقلم، بنیانگذار گروه رقص نکیسا معتقد است فرم رقصِ مردهای ایرانی زنانه شده و زنانگیِ رقص مردها را یک واکنش روانی ناخودآگاه به شرایط حاکم در ایران میداند.
شاهرخ با این که به عنوان یک رقصنده و رقصنگار جهانی، روی بسیاری از رقص های مختلف جهان کار و مطالعه کرده میگوید بعد از این همه سال هنوز از رقصیدن یک مفهوم عاجز است. چه مفهومی؟ از زبان خودش بشنوید.
در این گفتوگو از رد پای مردسالاری و زنسالاری و همینطور ریشههای مفهوم اعتراض در رقصهای اقوام مختلف ایرانی صحبت کردیم.
شاهرخ مشکینقلم، بنیانگذار گروه رقص نکیسا معتقد است فرم رقصِ مردهای ایرانی زنانه شده و زنانگیِ رقص مردها را یک واکنش روانی ناخودآگاه به شرایط حاکم در ایران میداند.
شاهرخ با این که به عنوان یک رقصنده و رقصنگار جهانی، روی بسیاری از رقص های مختلف جهان کار و مطالعه کرده میگوید بعد از این همه سال هنوز از رقصیدن یک مفهوم عاجز است. چه مفهومی؟ از زبان خودش بشنوید.
شاهرخ، به نظرت چقدر رقصهای سنتی و بومی و قومی ایران چقدر بر اساس جنسیت طراحی شدهاند؟ چقدر مردانه یا زنانه هستند؟
رقصهای جنسی خیلی کم هستند. مثلا رقص چوب در خراسان، یا رقص شمشیر در جنوب ایران. رقصهایی هم داریم که فقط به وسیلهی زنها انجام میشوند؛ مثل رقصهای قشقاییها یا رقصهای شمالی، گیلکی و قاسمآبادی یا جنوب ایران که بیشتر میبینیم زنها انجام میدهند.
و فکر میکنی دلیلش چیست؟ اگر بخواهیم رقص را به عنوان یکی از دریچههای مردمشناختی به اقوام مختلف مردم ایران در نظر بگیریم به نظرت زنانه یا مردانه بودنِ رقصهای مناطق مختلف ایران چه دلیلی میتواند داشته باشد؟
فکر میکنم یکی از دلایل عمدهاش این است که ما یک جامعهی مردسالار در کلِ ایران داریم. حالا یک خطههای کوچکی در شمال ایران هستند که زنها زمام امور را در دست دارند…
و به خاطر همین رقصها در آنجا زنانهتر است؟
شاید، شاید. اتفاقا با هم بیشتر ترکیب میشوند.
و یا رقصهای کُردی حماسیتر و مردانهتر هستند؟
بله، بله. رقصهای کردی تنها جایی است که زنها و مردها در کنار هم میرقصند و خیلی جالب است که حرکت پاهایشان هم یکی است. یعنی همان حرکتهایی که در رقص کُردی پاهای مردها دارند، دقیقا شامل حرکت پای زنها هم میشود. اما بقیه مناطق تفکیک میشوند. یا چیزی که جالب است در بندر عباس رقصهای جنوب ایران (که به آن میگوییم رقص بندری) و تمام خطهی سواحل خلیج فارس، همانقدر زنانه هستند که مردانه هستند و همانقدر هم رقصهای مردانه، زنانه هستند. اگر دقت کنید میبینید این ناشی از تاثیر همان قومهای مهاجر آفریقایی است که قرنها پیش به این منطقه مهاجرت کردهاند و فرهنگشان را هم با خودشان نگه داشتهاند؛ حتی ریتم و حرکت و شمایلشان را حفظ کردهاند. و همان قدر آزادی در رقصهای جنوب ایران هست که در آفریقا وجود دارد؛ یا در کردستان به خاطر لب مرز بودنشان. هر چقدر از مرز دور میشویم و به سمت مرکز ایران میرویم محدودیت بیشتر میشود.
این مردسالاری و زنزدایی یا ضدزن بودن در ایران حتی روی رقص زنها هم تاثیر میگذارد و آن را در چارچوب مشخصی محدود میکند. به محض این که در رقص حرکت یک زن مقداری گستردهتر میشود به او میگویند: شلنگ تخته میاندازی. میگویند: تو باید ظریف برقصی، جلف نباش.
تمام این اصطلاحات رابرای زنها به کار میبرند تا آنها را داخل زندان و چارچوب بگذارند.
تمام این اصطلاحات رابرای زنها به کار میبرند تا آنها را داخل زندان و چارچوب بگذارند.
اما به غیر از رقصهای قومی و بومی که تو معتقدی زیر سایه مردسالاری شکل گرفتهاند رقصهایی که امروز در جشنهای مختلف ایرانیها وجود دارد یک مقدار غیرمردانه است و طوری است که مردها شرم دارند از این طور رقصیدن. به نظرت این طور هست یا نه؟
چیزی که برای من خیلی تعجبآور است این است که در ایران مردها وقتی میرقصند از زنها زنانهتر میرقصند. اوایل فکر میکردم یعنی ما این همه همجنسگرا در ایران داریم یا گرایشهای جنسی یکدفعه این همه پیشرفت یا پسرفت و تغییر کردهاند؟ ولی واقعیت این است که میبینیم این آقایانی که این همه زنانه میرقصند خیلی هم مرد هستند و چیزی که حتی هنوز در اروپا جا نیفتاده یعنی آن متروسکوئل بودن و داشتن گرایش یا میل جنسیِ شهرهای بزرگ که پسرها ابروهایشان را مرتب می کنند، به خودشان میرسند، دماغشان را عمل میکنند، به پوستشان رسیدگی میکنند، کرم ضدچروک میزنند، آراسته و پیراسته هستند و گرایشهای جنسیشان هم از قضا دگرجنسگرایی است و به زنان تمایل دارند. اما رقصهایشان رقصهای زنانهتری است. چهطور این اتفاق در ایران افتاده و چرا؟ چرا مردهایی که خیلی نیاز داشتند ظاهر و حرکاتی مردانه و لاتی داشته باشند تا توجه دخترها را به خود جلب کنند، الان متوجه شدهاند که شاید برعکس، برای این که دخترها پسرها را بپسندند احتیاج دارند آنها را به خود نزدیکتر حس کنند.
و فکر نمیکنی این اتفاق به خاطر نبود آموزش و فقدان نهادهای آکادمیک آموزش رقص است که رخ داده؟
به نظرم تنها یک عامل نیست. پدیدههای متفاوتی هستند که دست به دست هم میدهند و به یک موقعیتی در جامعه شکل میدهند. نمیتوان گفت فقط یک چیز است. نمیتوان گفت فقط نبود تربیت رقص علت این قضیه بوده است.
شاید بتوان گفت زنانه شدن رقص مردهای ایرانی واکنش دفاعی جامعه و یک واکنش تند نسبت به نداشتن امکان رقصیدن و واپس زدن این حکومت مهاجم و مستبد است.
نوعی واکنش تند نسل جوان نسبت به چیزهایی که از آن منع میشود و فکر میکنم این یک هویت نمادین دارد. تا این که بخواهیم آن را حاصل نبود تربیت رقص بدانیم.
شاید بتوان گفت زنانه شدن رقص مردهای ایرانی واکنش دفاعی جامعه و یک واکنش تند نسبت به نداشتن امکان رقصیدن و واپس زدن این حکومت مهاجم و مستبد است.
نوعی واکنش تند نسل جوان نسبت به چیزهایی که از آن منع میشود و فکر میکنم این یک هویت نمادین دارد. تا این که بخواهیم آن را حاصل نبود تربیت رقص بدانیم.
یعنی این نوع از رقصها را نوعی واکنش روانی جامعه نسبت به شرایط موجود میدانی؟
یک جورهایی بله! حالا با این تحلیل منظورم این نیست که از نظر من این موضوع منفی است. من که آراستگی بیش از حد را نمی پسندم….
برای مردها؟
مرد یا دختر فرقی ندارد. من واقعا از بینیهای عمل شدهی زنها و موهای رنگ شده و… تا یک مدتی لذت نمیبردم؛ ولی چون این حرکتِ کاملا دفاعیِ دخترهای ایرانی در مقابل حکومت مستبد ایران است، آن را اکنون قبول دارم و برای آنها میپسندم. همانقدر که یک دختر سادهای را با بینیِ شرقی و موهای رنگ نشده در اروپا میپسندم و همانطور که یک زن میانسال را در غرب میپسندم که موهایش سفید شده، سینهها و یا باسنش را عمل نکرده است. همانقدر اینها را می پسندم که دخترها و پسرهایی که همه چیزشان در ایران دگرگون شده است. به خاطر این که من اصلا از نبود عکسالعمل بیزارم. نبود این عکسالعملهاست که باعث میشود جامعه پسرفت کند. فکر میکنم هر جامعهای به عکسالعمل نیاز دارد. اصلا فرم سوسیالیسم همین طور شکل میگیرد که تو نسبت به حکومتت و حتی خانوادهات عکس العمل نشان بدهی و در مقابل «باید»های آنها «نه» بگویی.
از هنر رقص به عنوان یک واکنش روانی یا اجتماعی صحبت کردیم، اما چقدر هنر رقص در شکل متعالی خود با مفاهیم اجتماعی و سیاسی در ایران پیوند خورده و به صورت یک هنر اعتراضی تبلور پیدا کرده؟
متاسفانه نمیتوانم با جزئیات بگویم. دو سه نفر در ایران دارند تلاش میکنند هنر رقص را زنده نگه دارند؛ مثل فرزانه کابلی یا چند تن از دوستان دیگرم که تازه با آنها آشنا شدهام. اما آنقدر اجازه ندارند حرکت کنند و کارهایشان ضبط شود. بسنده میکنند به اجرا در محافل خصوصی یا سفارتها.
مجبورند بروند زیر حرکات تئاترال یا زیرمجموعهی یک کار تئاتری قرار بگیرند و به قول خودشان به حرکات موزون تبدیل شوند. مثلا میبینیم پری صابری در تئاترهایی که میسازد از فرزانه کابلی میخواهد تا برایش طراحی حرکت یا صحنه کند. اما این فقط در حد یک زیرمجموعه است.
هستند، اما به اندازهی کافی اعتراضی نیست و نمیتواند باشد. به خاطر این که خفقان به حدی است که جلوی کوچکترین حرکتی گرفته میشود. و نان شبشان را از آنها میگیرند.
اینها فقط دنبال یک سری دستاویز میگردند که مثلا زن و مرد با دستمال با یکدیگر مرتبط باشند و حرکت کنند، پوششِ زنها به حدی احمقانه است که واقعا دیگر هیچ حرکتی نمیبینی. به قول مرجان ساتراپی می گفت: «ما در دانشگاه داشتیم آناتومی میخواندیم و بنده باید هیکل یک خانمی را ترسیم میکردم که هیکل آن خانم زیر چادر است. من چهطور باید بفهمم او زیر چادر چه شکلی است؟»
من چهطور میتوانم رقص آن خانم را زیر آن پوشش گل و گشاد حدس بزنم و مثلا از فلان حرکتش لذت ببرم و به خودم بگویم چقدر روی فلان حرکتش فکر شده است. آنها مجبورند بیشتر مواقع پارچهها را به حرکت دربیاورند تا خودشان را. حرکتِ رقص شده حرکت البسه و پارچهها؛ البته میتواند جالب باشد اما به شرطی که خواست خود هنرمند باشد و هنرمند بخواهد دقیقا پارچهها را به حرکت دربیاورد. ولی وقتی مجبورم و چارهای جز به حرکت درآوردن پارچه ها ندارم قضیه فرق میکند.
مجبورند بروند زیر حرکات تئاترال یا زیرمجموعهی یک کار تئاتری قرار بگیرند و به قول خودشان به حرکات موزون تبدیل شوند. مثلا میبینیم پری صابری در تئاترهایی که میسازد از فرزانه کابلی میخواهد تا برایش طراحی حرکت یا صحنه کند. اما این فقط در حد یک زیرمجموعه است.
هستند، اما به اندازهی کافی اعتراضی نیست و نمیتواند باشد. به خاطر این که خفقان به حدی است که جلوی کوچکترین حرکتی گرفته میشود. و نان شبشان را از آنها میگیرند.
اینها فقط دنبال یک سری دستاویز میگردند که مثلا زن و مرد با دستمال با یکدیگر مرتبط باشند و حرکت کنند، پوششِ زنها به حدی احمقانه است که واقعا دیگر هیچ حرکتی نمیبینی. به قول مرجان ساتراپی می گفت: «ما در دانشگاه داشتیم آناتومی میخواندیم و بنده باید هیکل یک خانمی را ترسیم میکردم که هیکل آن خانم زیر چادر است. من چهطور باید بفهمم او زیر چادر چه شکلی است؟»
من چهطور میتوانم رقص آن خانم را زیر آن پوشش گل و گشاد حدس بزنم و مثلا از فلان حرکتش لذت ببرم و به خودم بگویم چقدر روی فلان حرکتش فکر شده است. آنها مجبورند بیشتر مواقع پارچهها را به حرکت دربیاورند تا خودشان را. حرکتِ رقص شده حرکت البسه و پارچهها؛ البته میتواند جالب باشد اما به شرطی که خواست خود هنرمند باشد و هنرمند بخواهد دقیقا پارچهها را به حرکت دربیاورد. ولی وقتی مجبورم و چارهای جز به حرکت درآوردن پارچه ها ندارم قضیه فرق میکند.
نمی گویم اعتراض در رقصهای امروز ایران وجود ندارد. هست و خیلی هم خوب است. و خیلی هم مفتخرم به این اعتراضِ پرجسارت و شجاعانهی همکارانم در ایران. ولی در حدی نیست که بتوانم به صورت یک گزارش تحقیقاتی از آن حرف بزنم. در این حد است که تماشاچی وقتی از سالن بیرون رفت بگوید: دیدی سایههای رقصندهها در فلان موقعیت یکدیگر را بوسیدند یا سایه دستهایشان درهم فرورفت! بله از این دست کارها وجود دارد. کارهایی که باید زیر ذرهبین و میکروسکوپ پیدا کرد و تحلیلشان کرد. متاسفانه میزان اطلاعات من در این مورد به حدی نیست که بتوانم در مورد آن آزادانه اظهار نظر بکنم.
با توجه به این که ما اسناد مکتوب یا تصویری از پیشینهی رقص در ایران نداریم آیا تا به حال به این موضوع فکر کردی در رقصهای خودت آرشیو یا موزهای از رقصهای بومی، قومی و ملی ایران به وجود بیاوری؟
راستش من حدود 15 سال پیش کار روی رقصهای فولکلوریک ایران را آغاز کردم اما خیلی سریع از آن دلزده شدم.
چرا؟
به خاطر این که بومیها و قومیتهای ما دارند رقص خودشان را انجام میدهند و آن را سینه به سینه به نسلهای بعد از خودشان منتقل میکنند. من با تکرار آن خدمتی به جامعه نمی کنم. من به عنوان یک رقصنده نیاز دارم از جای دیگری استنشاق شوم.
به نظرت برای این که رقصهای بومی و قومی ما قابلیت اجرا در ابعاد جهانی را پیدا کنند از چه مسیری باید عبور کنند؟
اگر ما رقص کردی را بخواهیم مثال بزنیم از آنجا که رقصهای کردی خوشبختانه وابسته به جغرافیای ایران نیستند، شانس بیشتری برای گسترش و رشد دارند. آن چه که رقص کردی ایران را نجات داده رقص کردیِ ترکیه و عراق و سوریه و کردهای دیگر اماکن ایران است. رقص کردی ما کم رنگ است.
چرا؟
به خاطر این که تعداد پاهایش محدود است. در صورتی که بلافاصه تا از خاک ایران بیرون میروی میبینی رقص کردی 500 حرکت پای دیگر هم دارد. و این حرکات را فستیوالهای فولکلوریک دارند اجرا میکنند. بنابر این احتیاجی نیست من بیایم به اینها جلوه بدهم یا روی آنها کار کنم. اتفاقا 15 سال پیش روی 300 پای رقص کردی از تمام خطههای کردنشین کار کردم. اما آخر سر اینها حکم کار کردن روی آبنبات را دارد. یک غذای کامل نیست.
پس در واقع تلفیق رقصهای بومی با گونههای نزدیک به خودشان را یکی از راههایی میدانی که میتواند به عنوان یک تکنیک به توسعه و گسترش ساختار رقص برای یافتن قابلیت اجرای جهانی کمک کند؟
مسلما، من اصلا از تلفیق خوشم می آید، این که از یک چیزی الهام بگیری و آن را با چیز دیگری ترکیب کنی و چیز نویی بسازی و چه بهتر که این دادهها ریشههای اصیل و سنتی باشند که واقعیت دارند. برای این که من چیز دیگری ندارم. بنابر این الهام گرفتن و تلفیق کردن سنتهای فولکلوریک و بومی با ذهنیت مدرن و امروزی میتواند بسیار خوب باشد و پرانتز یا بادبزن انتخاب ما را بازتر کند. من که در فرانسه بزرگ شدهام اگر بخواهم روی رقص کردی کار کنم به گونهی دیگری به آن خواهم پرداخت تا بچهای که در سوئد و با فرهنگ آن جامعه بزرگ شده است. او این رقص را با ریشههای تربیت و فرهنگ سوئدی خود ترکیب خواهد کرد. رقص ترکی یا کردی در ترکیب با فولکلورِ آمریکا یک طور دیگر ترکیب میشود یا با فرهنک کشورهای آمریکای جنوبی. و این باعث میشود جلوههای متفاوتی داشته باشند و غنی تر بشوند.
شاهرخ چه مفهومی هست که از رقصیدنش عاجز باشی؟
که دلم بخواهد برقصم و نتوانم؟
بله.
ممممممم … آزادی.
ممممممم … آزادی.
و با چه متنی یا چه موسیقیای تلاش کردی؟ آیا اصلا سمتش رفتی؟
فکر میکنم فقط تلاشم بر این بوده که بتوانم آزادی را برقصم. ولی متاسفانه نمیتوانم. یعنی هر کاری که می کنم…
چرا؟
به خاطر این که اینقدر چارچوب و زنجیر در من هست، این قدر زنجیر به پر و پای من است و روح من در زنجیر کشیده شده که تمام مدت من در سدد این هستم این زنجیرها را باز کنم. ولی به قول جبران خلیل جبران آزادی این نیست که تو زنجیرها را از پایت باز کنی. آزادی این است که تو زنجیری نبینی و من متاسفانه تمام تلاشم برای برداشتن این زنجیرهاست که در ذهن من است و من نمی توانم آزادی را برقصم. و هیچ وقت هم به آن دست نخواهم یافت به خاطر این که از جایی آمدم که متاسفانه اصلا کلمه آزادی معنی ندارد. من از تربیت یک خانوادهی نظامی می آیم که هیچ وقت آزادی در آن معنا نداشته. من همیشه خودم را از هم قطاران، هم کلاسیها، همشهریها و هموطنان خودم آزادتر دانستهام ولی آزاد دانستن خودت نسبت به کسی که از خودت بدبختتر است تو را به آزادی نمیرساند. آزادی برای من قلهای دست نیافتنی است متاسفانه سیمرغی دست نیافتنی است و من میدانم این سیمرغ آزادی من یک سیمرغ افسانه است. یک افسانهی آزادی است.
* مجلۀ تصویری «دیدگاه» برنامهای ست که من هر ماه برای سایت «تهران ریویو» میسازم. گفتوگو با شاهرخ مشکینقلم تازهترین برنامهی ما ست که در دو قسمت منتشر شد. پیش از این هم دیدگاه میزبان عزیزانی چون داریوش آشوری، ابوالحسن بنیصدر و آزاده کیان بوده است که بخشهای مربوط به این عزیزان را هم سعی میکنم به آرشیو وبلاگ اضافه کنم.
2 نظرات:
زنانه رقصیدن برای به اصطلاح مردهایی که زیر ابرو برمیدارند و مثل زنها بزک میکنند چیز عجیبی نیست.ماشالله در ایران هم کم نیستند.اینکار اپیدمی شده.بنازم پیشرفت و ترقی و تمدن را.
Shahrokh would not describe himself as a researcher , would he? to me as a ordinary iranian "dancing like a woman" coming from those dark days of 3rd, 4th and 5th century(shamsi).SHAHED or nice boys use to dance for men instead of ladies only becouse women weren't aloud to dance in Islamic society . right now in Afghanistan, shaheds are dancing and are making men happy! trully sad and shameful. Sadi , Araghi and many others were intouch with these innocent boys.I Hate them all!
Post a Comment