آسیبشناسی مسابقات نامهنگاری روزنامهنگاران تبعیدی
Thursday, October 14, 2010
سرنوشت ارسال سه نامه از سوی روزنامهنگاران و فعالان سیاسی ایرانی که در خارج از کشور زندگی میکنند برای آنها که نسبتی با خودآگاهی و انتقاد از خویش دارند نکتههای عبرتآموزی دارد.
نامهی نخست که خطاب به محمود احمدینژاد بود به ابتکارمسیح علینژاد نوشته شد. مسیح به گفتهی خودش نامه را برای برخی از چهرههای شناخته شده فرستاده بود تا برای اصلاح و بهبود آن نظر بدهند و در جمعآوری امضا کمک کنند. بعد نامه را برای روزنامهنگاران جوان فرستاد تا کار جمعآوری امضاها با سرعت انجام شود. هیچ یک از آن پیران و صاحبنظران پاسخی به ایمیلهای مسیح ندادند و امضا هم نکردند.
به هر روی آن نامه به امضای عده قابل توجهی رسید و بلافاصله با انتقاداتی از این دست رو به رو شد که برخی از امضاکنندگان روزنامهنگار نیستند. امضاکنندگان درگیر دعوایی حاشیهای شدند.
حاشیهها بالا گرفت و همان پیران استخوان خردکرده ای که به مسیح پاسخ ندادند او را مورد عتاب و خطاب قرار دادند. کاری که میشد پیش از انتشار با همدلی و همفکری آن را سامان داد و اصلاح کرد تبدیل شد به معرکهای از جدال عدهای که افکار عمومی انگشت به دهان، تماشاچی آن شدند.
در کنار این دعوا برخی هم معتقد بودند که «نباید با جلاد دست داد» و ما گفتوگویی با احمدینژاد نداریم.
اصل نامه و کارکرد آن فراموش و در نهایت به کاریکاتوری برای مصرف روزانهی کیهان تبدیل شد. در صورتی که عنوان امضاکنندگان این نامه بر اساس مشاغل و فعالیتهای آنان تفکیک میشد قطعا کارکرد رسانهای و سیاسی آن میتوانست قابل توجه باشد؛ چرا که در طراحی آن تمامی ضرورتهای برجسته شدن یک بستهی رسانهای با هوشیاری و زیرکی تمام لحاظ شده بود.
نامهی خواص
نامهی دوم در سایت تهران ریویو انتشار یافت. نامهای خطاب به مردم لبنان. گویا از انتخاب نگارندگان نامه هم پیداست با نوشتن نامهای یک طرفه برای گیرندهای که تودهای گسترده و درهم است چندان در قید و بند کارکرد رسانهای و سیاسی آن نامه نبودهاند. حرکتی نمادین است شبیه تبریک یا تسلیت ماجرایی به یک ملت. کارکرد رسانهای و سیاسی آن همانقدر میتوانست مطرح باشد که نامه خطاب به مردم شیلی و تبریک به مناسبت نجات 33 معدنچی نوشته میشد.
در نامهی دوم عنوان امضاکنندگان «جمعی از روشنفکران، دانشگاهیان و روزنامه نگاران» قید شده بود. اما تعداد این سه گروه از 27 نفر فراتر نرفت.
تعداد اندک امضا کنندگان که با عنوان «جمعی از روشنفکران، دانشگاهیان و روزنامهنگاران» آراسته شده دو پرسش ساده پیش روی ما میگذارد:
1- آیا روشنفکران، دانشگاهیان و روزنامهنگاران ایرانی موافق با متن نامه تنها 27 نفر هستند و به غیر از این 27 نفر دیگر روشنفکر و دانشگاهی و روزنامهنگاری نداریم؟
2- این 27 نفر چند درصد جمعیت کل روشنفکران و دانشگاهیان و روزنامهنگاران ایرانی خارج از ایران هستند؟
ترکیب نام امضاکنندگان دو گمان متاقض را در ذهن بیدار میکند:
1- نویسندگان نامه و کسانی که امضاهای نامه را جمع کردهاند از تجربهی پرحاشیهی نامهی نخست که مسیح علینژاد آن را نوشته بود در هراس بودهاند و ترجیح دادهاند نامهایی بیحرف و حدیث و سنگین و وزین انتخاب کنند.
2- اگر قرار بوده نامها سنگین و وزین و بی حرف و حدیث باشد چرا این ترکیب در مورد برخی اسامی رعایت نشده است؟
از دل این دو گمان تناقضی سر برمیآورد و این انگار را قوت میبخشد که گویی قاعدهای تلختر در انتخاب امضاکنندگان حاکم بوده. قاعدهای که ذهنی بدبین چون ذهن نگارنده، آن را اینگونه تفسیر میکند: جمعی از کسانی که روابط دوستانه و خوبی با هم دارند و یکدیگر را بیشتر میپسندند تصمیم گرفتهاند نامهای به مردم لبنان بنویسند و دل باقی روشنفکران و دانشگاهیان و روزنامهنگاران را هم بسوزانند و قالشان بگذارند و آنها را در دوایر روشنفکریگری و دانشگاهیگری و روزنامهنگاریگری به رسمیت نشناسند.
نخستین پیامد منفی این انتخاب محدود که گویی بر اساس فهرست آیدیهای اسکایپ یا مسنجرِ یک کلونی از روابط دوستانه شکل گرفته است بازتاب نیافتن آن در ابعاد گسترده و باقی ماندن آن در سطح امکانات رسانهای همان امضاکنندگان خواهد بود.
در فیس بوک می توانید رصد کنید ببینید چند نفر از کسانی که نامشان در میان امضاکنندگان نبوده حاضر به بازنشر نامه شدهاند؟ چقدر از امکانات رسانهایشان را در اختیار انتشار این نامه گذاشتهاند؟
و در آخر این که آن دسته از روشنفکران، دانشگاهیان و روزنامهنگارانی که مایل به امضای این نامه بودهاند چرا و به چه علت از امضای آن محروم شدهاند؟
البته شاید پاسخ این باشد که عدهای از خواص تصمیم داشتهاند نامه ای خطاب به هر کس دلشان می خواهد بنویسند و در آن هم ایدهها و نیات انسان دوستانه مطرح بوده است و از کسانی که همپایه و همشأنشان هستند امضا گرفتهاند و از اساس چه اشکالی دارد؟ با توجه به شرایطی که به جای شقه شقه شدن گروه ها و افرادی که زیر چتر یک جنبش اعتراضی ایستادهاند به همدلی و همبستگی آنها بیش از هر چیز نیاز داریم اگر کسی می تواند با طرح چنین پرسشی بر طبل چنددستگی و جدا کردن راه خاصان از عوام و خودی و نخودی کردن افراد بکوبد از اساس پاسخی برای پرسشاش وجود ندارد.
این درست همان خطایی است که امروز بخشی از ناکامی جنبش اعتراضی مردم ایران نتیجهی آن است.
گویا نگارندگان این نامه با محدودیت زمانی مواجه بودهاند و فقط نیتشان رساندن این نامه به رسانههای لبنانی بود.*
نامهای که حتی امضاکنندگان هم جدی نگرفتند
گویا نگارندگان این نامه با محدودیت زمانی مواجه بودهاند و فقط نیتشان رساندن این نامه به رسانههای لبنانی بود.*
نامهای که حتی امضاکنندگان هم جدی نگرفتند
اما نامهی سومی هم در کار است. نامهای که از طریق ایمیل به دستم رسید که از سوی جمعی از فعالان سیاسی، فعالان حقوق بشر و روزنامهنگاران» خطاب به سعد حریری نخست وزیر لبنان نوشته شده است. وقتی نامه به دستم رسید دوست ارسالکننده گفت برای هر کس میتوانی بفرست. من هم برای آنها که میشناختم یا ایمیلشان را داشتم ارسال کردم و فردای آن روز حاصل آن، نامهای شد با 54 امضا که از میان آنها نام 3 نفر از امضاکنندگان نامهی دومی هم دیده میشود.
اگر چه تعداد امضاکنندگان نامهی سوم بیشتر از نامهی دوم است اما همان پرسشها و همان تردیدها نیز در مورد فهرست امضاکنندگان این نامه هم صادق است. با این تفاوت که دستکم امضاکنندگان این نامه دستچین نشدند و جمعآوری امضاها گذاشته شده بود به عهدهی روحیهی جهادی و خودجوش هر کس که ایمیلها دستش میرسید و دست به دست شدن آن بسته بود به کَرم گیرندگان.
البته در دو نامه اخیر میتوان دریافت نگارندگان و ایدهپردازان نامهها یک قدم جلو رفتهاند و خطای نامهی نخست را تکرار نکردهاند. تفکیک عناوین شغلی و فعالیت امضاکنندگان دستاورد بزرگی است اما در ازای یک گام به پیش گویا چند گام به عقب برداشتهاند.
با این اوصاف از آن جا که مرحلهی سوم نامه نگاریها قاعدتا با سومین سفر خارجی محمود احمدی نژاد رقم خواهد خورد و این مرحله حکم فینال نامهنگاریها را خواهد داشت باید دید چه کسانی در این رقابت با ایدههای تازهتر و فهرستهای شگفتانگیزتر و بکرتر میتوانند توجه بیشتری را به خود جلب کنند.
ورای این مزاح باید دست تمامی کسانی که بانی نگارش چنین نامههایی هستند و دستکم بیش از مغرضانی چون من که در کنارهی گود نشسته و تنها به نقد و غرضورزی مشغولیم فشرد و بوسید که همت میکنند و همین قدمهای بزرگ و بلند را برمیدارند. نقدی هم اگر به کارشان نوشته میشود تنها بنا به اطمینانی است که در درستی و سلامت اصل کارشان وجود دارد. دریغم میآید هر بار شاهد به هرز رفتن تلاش صادقانهی کسانی باشم که نیتی جز حرمتگذاری به آزادی و ایستادن در برابر کودتا و حاکمیتی توتالیتر ندارند.
دو نامه ی اخیر هیچ کدام بازتاب رسانه ای چندانی نیافتند. نامه ی دوم تنها در حد بضاعت رسانه ای امضا کنندگانش و یکی دوحلقه فراتر از روابطشان منتشر و نامه ی سوم اصلا دیده نشد. حتی امضاکنندگانش هم آن را در فیس بوک به اشتراک نگذاشتند و خودشان هم آن را جدی نگرفتند (که البته بنده هم یکی از همان کسانی هستم که به اشتراک نگذاشتم).
چند راهکار برای فینال نامهنگاری
در ظاهر ماجرای نامه نوشته روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و روشنفکر و... به مسابقه ای تبدیل شده است که در آن یارگیری هر یک از تیم ها از فهرست ایمیل هایشان و حلقه ی روابط دوستانه فراتر نمی رود. جالب آن که روح این نامه ها هم قرار است به تک صدایی حاکم در ایران، دیکتاتوری، باندبازی و حاکمیت حلقه ای از یک جریان محدود اعتراض کند و دریغ و افسوس که در صورت، خود بی شباهت به همان جریان حاکم نیست.
به همین دلیل پیش از برگزاری فینال نامه نگاری به مناسبت سفر بعدی محمود احمدی نژاد به یک کشور دیگر چند راه کار برای حل معضل نامه نگاری و جمع آوری امضا پیشنهاد می شود:
ایجاد یک بانک ایمیل که به صورت تفکیکشده نشانی اینترنتی فعالان سیاسی، دانشگاهیان، فعالان جنبش زنان، روزنامه نگاران، روشنفکران، وبنگاران و شهروندخبرنگاران در آن ثبت شود.
برای جمعآوری ایمیلها هم میتوان از روشی ساده استفاده کرد. در یک صفحهی اینترنتی از افراد تقاضا کنید حوزهی فعالیت خود را انتخاب و نام و ایمیل خود را وارد کنند.
در حین درج امضاها زیر نامههایی که در آینده نوشته خواهد شد هم بهتر است فعالان هر حوزه به تفکیک نامشان زیر عنوان فعالیتشان فهرست شود و به صورت فلهای و در هم نوشته نشوند.
میتوان این ایده را گستردهتر کرد و با طراحی سایتی ساده چند امکان دیگر نیز به فعالیت افزود. اعضا می توانند نامههای پیشنهادی خود را ارسال کنند و به رای و نظر دیگر اعضا بگذارند تا به این ترتیب محتوای نامهها هم برآیند یک انتخاب عمومیتر باشد.
من حاضرم هر کس برای راهاندازی این صفحهی اینترنتی پا پیش بگذارد تمامی مراحل ایدهپردازی و رفع ایرادهای آن را به عهده بگیرم. اصل سایت هم مبارک هر کسی که همتش را دارد.
امروز از چند دوست روزنامهنگار شنیدم که میگفتند با این وضع دیگر حاضر نیستند هیچ نامهای امضا کنند. از شما چه پنهان بنده هم از این پس تنها نامه هایی را امضا خواهم کرد که برای گروههای مختلف و افراد متفاوت با سلیقهها و عقاید متفاوت ارسال شود و مادامی که نام کسانی که با آن ها اختلاف سلیقه دارم و خارج از کلونی روابط من هستند وجود نداشته باشد، از امضای نامهها محروم خواهم بود.
پنج شنبه22 مهر 1389
0 نظرات:
Post a Comment