بازخوانی کودتای 22 خرداد در پنج پرده
Tuesday, May 18, 2010
بازخوانی کودتای 22 خرداد و افشای جزئیاتی از پشت پرده هایی تازه تر موضوع کتابی است که خلاصه ی آن در پنج قسمت به وسیله ی سایت تهران ری وی یو منتشر خواهد شد. بخت یار من بود که ایده ی نگارش این موضوع را شروین نکویی (سردبیر تهران ری وی یو) به من سفارش داد. بازخوانی کودتای 22 خرداد سوژهی سنگین و بزرگی است و نوشتن از آن در این مقطع زمانی با معیارهای تاریخنگاری و بازخوانی رویدادهای تاریخی منافات دارد؛ چرا که هنوز اسناد و مدارک قابل قبول و رسمی و تمامی پشت پردههای مربوط به آن قابل دسترسی نیستند و آن چه نوشته شده است براساس گفتهها و شنیدههایی است که شاید مخاطب هیچ ضرورتی برای باور کردن آنها نیابد. بنابر این آن چه نوشته شده تنها بر اساس بضاعت اطلاعاتی موجود و حتی شاید کمتر از آن شکل گرفته است؛ از این رو به هیچ عنوان خالی از اشکال و ایراد نیست و مخاطب حق دارد آن را متقاعد کننده نداند. با این همه نوشتن این حکایت بهتر از ننوشتن آن بود؛ چرا که دستکم این فایده را خواهد داشت تا دیگر نویسندگان و محققان این روایت را اصلاح و کامل کنند.
همزمان با انتشار نسخهی فارسی این نوشتار، سایت تهران بیورو به سردبیری گلنوش نیک نژاد که از مجموعه های خبری تلویزیون پی.بی.سی آمریکاست نسخهی انگلیسی را منتشر خواهد کرد. با سپاس از گلنوش نیک نژاد و شروین نکویی.
پردهی نخست: تمرین کودتا
غروب یک روز بهاری تهران در طبقه پنجم یکی از کمپینهای انتخاباتی اصلاحطلبان کسی روی تختهی سفید با ماژیک نوشت: سه عامل ممکن است موجب شکست و ضعف ما در انتخابات شود:
1- تقلب
2- رانت نفت
3- بیکفایتی اصلاحطلبان
هنوز انتخابات برگزار نشده بود. کسی که این سه عامل را نوشته بود تاکید داشت که باید مشارکت مردم در انتخابات را تا حدی بالا برد که دولت یا حکومت امکان تقلب نداشته باشد.
با چند کیلومتر فاصله در مجتمعی واقع در خیابان ظفر دو ماموریت داشت طراحی میشد. یک ماموریت برای 11 هزار نفر و ماموریتی دیگر برای سه هزار و 600 نفر. این افراد ماموریت داشتند از صبح انتخابات کوچکترین تحرکات را در حوزههای رایگیری از طریق پیامک گزارش کنند. نبض صندوقها قرار بود در این مجتمع زیر انگشتان پنج نفر بزند. محسنی اژهای وزیر اطلاعات بعدها از کارکنان این مجتمع به عنوان حلقهی ظفر نام برد.
و درست در همان روزهای بهاری آجودان سردار عزیز جعفری، فرمانده سپاه پاسداران نامهای در دست داشت که باید به 2500 گردان عاشورا و الزهرا و 28 هزار گروهان رزمی کربلا در سراسر کشور ابلاغ میشد. متن نامه چه بود؟ آماده باش.
بر خلاف همه، این روزهای بهاری اما برای کارکنان شرکت چاپ و نشر بانک ملی روزهای خسته کنندهای بود. روزهایی که برای انتشار تعرفههای رای ساعاتی را در قرنطینه میگذراندند و تصور نمیکردند پس از انتخابات تعرفههایی بدون سریال متولد خواهند شد. تعرفههایی که قطعا آنها چاپ نکرده بودند. کجا منتشر شده بود؟ مرکز اسناد انقلاب اسلامی؟ انتشارات کیهان؟ یا سپاه؟
اما چند روز پیشتر؛ یعنی اوایل اردیبهشت صاحب مجتمع بزرگ و معروف واقع در بلوار امین شهر قم، کسی شبیه یک «سایه» در جلسه محرمانهای تکلیف همه را روشن کرد و گفت: « پس هنگامى كه طالوت (به عنوان فرمانده لشگر) سپاهيان را (از شهر) بيرون برد به آنان گفت: همانا خداوند شما را با يك نهر آب مىآزمايد، پس هر كه از آن بياشامد، از من نيست و هر كه از آن نخورد، از من است، مگر كسى كه با دست، مشتى آب برگيرد (و فقط لبی تر کند) پس (همين كه به نهر رسيدند) جز اندكى همه از آن نوشيدند. پس هنگامى كه او و مؤمنان همراهش از آن نهر گذشتند (و دشمن را ديدند) گفتند: امروز ما توان مقابله با جالوت و سپاهيانش را نداريم، (اما) كسانى كه قيامت را باور داشتند (و) مىدانستند خدا را ملاقات خواهند نمود، گفتند چه بسا گروه اندك كه به خواست خدا بر گروه بسيار پيروز شدهاند، (زيرا كه) خداوند با صابران (و استقامتكنندگان) است.»
و این چیزی نبود جز آیهی 249 سورهی بقره. این «آیه» و آن «سایه» کار را تمام کرد. انتخابات برگزار شد. نامزدهای رقیب احمدی نژاد و هوادارانشان از چیزی فراتر از تقلب نام بردند: کودتا! جناح مغلوب و مردم معترض به خیابانها ریختند و احمدینژاد، سپاه و بسیج را کودتاچی نامیدند؛ اما پس از نماز جمعهی آیتالله خامنهای، او و به ویژه فرزندش مجتبی به عنوان اصلیترین حامیان کودتا در صدر فهرست کودتاچیان قرار گرفتند. در نمایی بازتر و خارج از مرزهای ایران، روسیه نیز به عنوان همکار و مشاور کودتاچیان معرفی شد.
این سناریو نزد عامهی مردم، تحلیلگران، رسانهها و جناحهای معترض به دولت و حکومت تا امروز به عنوان اصلیترین سناریوی کودتا پذیرفته شده است و تمامی روشنگریها یا تحلیلها تنها در قواعد و چارچوب این سناریو انجام میشود. دوربین تحلیلگران و رسانهها هرگز در بازخوانی یا تحلیل این رویداد از آن فاصله نگرفت و نمایی بازتر از آن چه تاکنون وجود داشته به دست نداده است. همچنین تاکنون یک بازخوانی تاریخی و منسجم از آن چه به عنوان انتخابات یا کودتا در ایران رخ داد منتشر نشده است و هر یک از نوشتهها فقط به تحلیل یا افشای جزئیات یا بخشی خاص از جریان کودتا پرداختهاند.
این نوشتار که خلاصهای از کتابی در دست نگارش است میکوشد روایت کامل کودتا را از ابتدا تا پایان در پنج بخش مجزا که هر هفته یک قسمت از آن منتشر خواهد شد به دست دهد. اما این بازخوانی چند مبنا خواهد داشت: 1- کوشش خواهد شد نمایی بازتر و قرائتهایی تازهتر از آن چه تاکنون از این رویداد تاریخی وجود داشته به مخاطب ارایه شود. 2- رمزگشایی از معمای کودتا جز با نور افکندن به پشت پرده و تاریکخانهی طراحان و مجریان این تصمیم میسر نیست و در این مسیر دوربین راوی تمرکز اصلی خود را بر روابط پشت پرده خواهد گذاشت. 3- راوی در صدد تایید یا تکذیب هیچ یک از قرائتهایی که از کودتا ارایه خواهد شد نیست و صرفا وظیفه روایت را به عهده میگیرد. 4- برای تهیهی این روایت با برخی از فرماندهان ارشد و یا کارمندان نهادهای اطلاعاتی و نظامی در سپاه، وزارت اطلاعات و برخی از نمایندگان جناحها در داخل و خارج از کشور گفتوگو شده است. نام عموم آنها به دلایل امنیتی ذکر نخواهد شد.
در سبک و سیاق این روایت بسیار دور نخواهد بود که گاه نقبی تاریخی بزنیم به دههی 70 شمسی یا حتی ایامی دورتر یا گاه در جغرافیایی دورتر از ایران به دنبال سرچشمهی کودتا بگردیم. اما فعلا حکایت از اینجا آغاز می شود:
شاه کلید معمای کودتا
میرحسین موسوی و مهدی کروبی در اقدامی هماهنگ یا شاید غیرهماهنگ هر دو در مناظرههایشان بخش مشخصی از رفتار سیاسی احمدینژاد را هدف گرفتند که شاه کلید معمای کودتایی است که چند شب پس از مناظرهها رخ داد. شاه کلیدی که البته دری به تئوری اعتقادی تاریکخانهی کودتا خواهد گشود.
کروبی و موسوی هر دو به کنایه از رواج خرافه، رمالی، جادو و ادعاهایی از جمله هالهی نوری که احمدینژاد میگفت در سازمان ملل او را احاطه کرده بوده اشاره کردند. احمدینژاد نیز همه را تکذیب کرد. موسوی اما در نقد سیاستهای خارجی دولت نهم و به طور مشخص عملکرد خود احمدینژاد درست به هدف زد. او سیاست خارجی ماجراجویانهی احمدی نژاد مبنی بر تهدید و محو اسرائیل از روی نقشهی زمین و نفی هلوکاست را به لحاظ تاکتیکی غلط دانست و به صراحت گفت ادبیات ماجراجویانهی احمدینژاد در چهار سال گذشته و به ویژه در اجلاس دوربان پیش از هر چیز به نفع اسرائیل تمام شد و سیاست خارجی او برخلاف استراتژیها و شعارهایی که میدهد نتایجی متناقض و نهایتا به نفع اسرائیل دارد.
اما این سیاست پرخاشگر یا ماجراجویانه تنها به عرصهی سیاست خارجی محدود نمیشد؛ شکل دیگر این سیاست در داخل کشور به صورت پلیسی شدن فضای جامعه بروز یافت. طرحهای امنیت اجتماعی، جمعآوری و مبارزه با اراذل و اوباش، کنترل حجاب زنان و حتی مردان به وسیلهی گشتهای ارشاد برخی از نمونههای این رویه بود.
آیا این سیاست تهاجمی در داخل و خارج محصول سلیقهی سیاسی و اعتقادات صاحبان دولت نهم بود یا مجموعهی نظام جمهوری اسلامی در آن مقطع چنین سیاستی را برگزیده بود؟ برای راه یافتن به لایههای عمیق دلایل کودتا نخستین سر نخ ما همین موضوع خواهد بود که اگر آن را دنبال کنیم ما را به چند سال قبل خواهد برد.
چند سال تلاش برای چند ساعت کودتا
«کودتا یک شبه انجام نشد. باید به چند سال قبلتر برگردیم.» این جملهای است که سردار «سین.ر.ح» یکی از فرماندهان ارشد اطلاعاتی-امنیتی و «الف.سین» مامور اطلاعاتی سپاه پاسداران با یک روز فاصله هر دو بر آن تاکید میکنند.
هنوز چهار ماه از انتخاب احمدینژاد به عنوان رییس جمهور ایران در سال 84 نگذشته بود که مجلس شورای اسلامی با طرح دولت و شورای عالی امنیت ملی مبنی بر اختصاص 350 میلیون دلار از حساب ذخیره ارزی برای تجهیز گردانهای بسیج موافقت کرد.
البته حمایت محمود احمدینژاد از سپاه و بسیج تنها به دوران ریاست جمهوری او ختم نمیشود. او در ایامی که شهردار تهران بود هم به صورت آشکار و هم پنهان از بسیج و سپاه حمایت کرد. نخست آن که برای اعطای پروژههای مربوط به مددکاری اجتماعی در ناحیههای مختلف شهر تهران به جای مذاکره با سازمان بهزیستی این پروژه را به پایگاههای مقاومت بسیج واگذار کرد. همچنین او در بهمن سال ۸۲ بدون برگزاری مناقصه، قرارداد واگذاری چندین پروژهی شهری و عمرانی را با سپاه پاسداران امضا کرد. احمدینژاد تلاش میکرد همچون عموم مدیران جمهوری اسلامی برای مصونیت دائمی و ورود به عرصهی قدرت در ایران پایگاه خود را در سپاه پاسداران تقویت کند و به ایجاد یک حلقهی حمایتی ویژه و اختصاصی برای خود بپردازد. در ایجاد این حلقه برادر بزرگترش، داوود احمدی نژاد که در آن دوران یکی از فرماندهان ادارهی اطلاعات سپاه استان تهران بود نقش مهمی داشت؛ اما با این اوصاف پایگاه احمدینژاد در بسیج قویتر از سپاه بود.
پیش از انتخابات سال 84 در نظرسنجیهای محرمانهای که با مدیریت خبرگزاری فارس و هماهنگی سپاه پاسداران انجام میشد تا در مورد ترکیب کاندیداهای ائتلاف اصولگرایان به نتیجه برسند و از میان قالیباف، رضایی و احمدینژاد یک گزینه را انتخاب کنند. قالیباف از رأی بیشتری برخوردار بود و رضایی به نفع قالیباف کنار کشید. در دور دوم نظرسنجیها بازهم قالیباف اول بود و احمدینژاد آخر. اما احمدینژاد گفت نظرسنجی سپاه را قبول ندارد و کنار نمیرود. از همینجا بود که جدالهای لفظی در میان برخی فرماندهان سپاه با یکدیگر و از سویی با بسیج آغاز شد. طیف عمدهای از سپاه طرفدار قالیباف بود و بسیج از احمدینژاد حمایت میکرد.
این جدال باعث شد تا محمدباقر قالیباف و علیرضا زاکانی، عضو شورای مرکزی ستاد ائتلاف اصولگرایان شبانه شکایت به آیت الله فاضل لنکرانی ببرند و از او بخواهند تا پادرمیانی کند. چنان که میگویند فاضل لنکرانی در میان بسیجیان از محبوبیت زیادی برخوردار بود و عموم کسانی که مرجع تقلیدشان آیت الله خامنهای نبود از ایشان تقلید میکردند. فاضل لنکرانی میگوید: «باید به کسی رای داد که در نظر مردم اصلحتر است و در چشم مردم محبوبیت بیشتری دارد.» اگر چه این استفتاء بلافصله ضمیمهی نتایج نظرسنجیها و به صورت شبنامه در بسیاری از مناطق تهران توزیع شد، اما احمدینژاد کنار نکشید. دلیل آن هم روشن بود: بنا به ادعای جمهوری اسلامی ایران نیروی مقاومت بسیج بیش از 11 میلیون نیروی داوطلب و 900 هزار نفر نیروی فعال سازمان یافته دارد. در حالی که نیروهای رسمی سپاه به روایتی 125 هزار نفر و به روایتی دیگر نهایتا 220 هزار نفر هستند. فراتر از این ترکیب جمعیتی، ضریب نفوذ بسیج در حوزههای رایگیری از تمامی سازمانها بیشتر است و عموم کسانی که به عنوان ناظر صندوقها یا مسئولان حوزههای رایگیری به وزارت کشور معرفی میشوند اعضای فعال بسیج در ادارات مختلف هستند.
نخستین قربانی
با این اوصاف بر اساس بسیاری از اظهار نظرها نخستین قربانی تقلب انتخاباتی در رویارویی با احمدینژاد نه میرحسین موسوی بود و نه آیت الله هاشمی رفسنجانی؛ بلکه محمدباقر قالیباف بود. تمرین تقلب یا کودتا در ابعادی کوچکتر از همینجا کلید خورد.
و به این ترتیب مردی که در ابتدای این قصه در طبقه پنجم یکی از کمپینهای انتخاباتی اصلاحطلبان نوشت نخستین عاملی که می تواند موجب شکست ما شود «تقلب» است؛ کنار کلمهی تقلب تیک زد.
بنابر این نام محمد باقر قالیباف تیک نخورد و کینه ای تاریخی از احمدی نژاد به دل گرفت. از آن زمان جدال میان این دو در مناسبات میان شهرداری و دولت شکلی جدی و رسمی یافت. «الف.سین» افسر اطلاعاتی سپاه در مورد سرنوشت آن دسته از سپاهیان طرفدار قالیباف می گوید: «پس از انتخابات سال 84 و اعلام نام احمدینژاد به عنوان برندهی انتخابات، طیفی از سپاه که به حمایت از قالیباف برخواسته بودند به ستاد مشترک نیروهای مسلح منتقل و با به کارگیری آنها در پستهای غیرکلیدی و تشریفاتی از دامنهی نفوذ و اثرگذاریشان در معادلات قدرت کاسته شد.»
اما آن چه باعث شد تا نیروی مقاومت بسیج به حمایت از احمدینژاد برخیزد و در دور دوم نیز بیت رهبری و در نتیجه سپاه را با خود همراه سازد صرفا واگذاری چند پروژه و قرارداد در دوران شهرداری او نبود. احمدینژاد از یک سو با برگزاری جشنهای 10 روزه برای تولد امام زمان و از دیگر سو با رفتارهایی که نشان از ساده زیستی و مردمی بودن داشت در نظر آقای «سایه» نشست. او را مستعد یافتند. لباس رفتگران را میپوشید. شهرداری را به پناهگاه محرومان شهر تهران تبدیل کرده بود و شهرداری برای نخستین بار در تاریخ عمر خود وام ازدواج پرداخت میکرد. اما در رأس همهی اینها وقتی شهر تهران در ایام تولد امام زمان به مدت 10 روز غرق نور و آذینبندی بود و شهرداری سنگ تمام می گذاشت نمیشد از یک «همپیمانی»ی محفلی گذشت: «حجتیه» یا «مهدویت نوین»؟ فرقی نمیکند. آقای «سایه» از مجمتع عظیم واقع در بلوار امین شهر قم او را دیده بود. «سایه»ای که می گویند قصد دارد مستاجر بعدی انتهای خیابان فلسطین جنوبی را پس از مرگ رهبر کنونی ایران تعیین کند. «سایه»ای که ترجیح میدهد خودش به صورت رسمی وارد عرصهی قدرت نشود.
28 اردیبهشت 1389
0 نظرات:
Post a Comment