تیر خلاص، برای «شرق» یا همه

Tuesday, December 14, 2010


پنج تحلیل و احتمال در فرمول جدید دستگاه امنیتی برای دستگیری روزنامه‌نگارانِ «شرق»

ماجرای دستگیری اعضای تحریریه روزنامه شرق پیش از جنجال رسانه‌ای اخیر کلید خورده بود. دستگیری اول مسکوت ماند. بازتاب رسانه‌ای نیافت و کسی از آن با خبر نشد.
به روایت منبعی آگاه برای تحلیل دستگیری‌های اخیر باید از نخستین دستگیری شروع کرد. دستگیری شبی خارج از روزنامه و پس از پایان ساعت کاری اتفاق می‌افتد. دو نفر از اعضای روزنامه‌ی شرق در خیابان دستگیر می‌شوند. همان شب در محلی بالاتر از ساختمان روزنامه تا صبح را در بازداشت می‌گذرانند و صبح آزاد می‌شوند. سوال اصلی این بوده: می‌خواهیم ببنیم شماها چه ارتباطی با هم دارید؟*
اما دو همکار مطبوعاتی چه ارتباطی با هم می‌توانند داشته باشند؟ قرار می‌شود کسی از این ماجرا چیزی نگوید و بازتاب رسانه‌ای هم نیابد. آیا این دستگیری، نخستین قدم اجرای پروژه‌ بوده یا صرفا پیامی بوده به روزنامه‌ی شرق تا دست و پای خود را در گلیمی که معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد و دستگاه امنیتی دولت دهم تعریف کرده است درازتر نکنند؟
مدتی می‌گذرد و این‌بار مأموران امنیتی با مراجعه‌ی مستقیم به روزنامه‌ی شرق، احمد غلامی (سردبیر)، کیوان مهرگان (دبیر گروه سیاسی)، فرزانه روستایی (دبیر گروه بین الملل) و علی خدابخش (مدیر بخش مالی) را دستگیر می‌کنند. البته کار به همین‌جا ختم نمی‌شود. مأموران تلفن همراه تک تکِ اعضای تحریریه روزنامه‌ی شرق را بازرسی می‌کنند و حتی در این حین کار به درگیری و ضرب و شتم هم می‌کشد.
دادستان تهران، دلیل دستگیری را به صورت کاملا سربسته و بدون اشاره به هیچ سند روشن و مشخصی «اتهام امنیتی» اعلام می‌کند.
حدس و گمان‌ها به ترتیب در گپ و گفت‌های غیررسمی، بین اهالی مطبوعات، تحلیل‌ها و دلایلی از این دست را رقم می‌زنند بخشی از این حدس و گمان‌ها که در گپ و گفت و برخی از اهالی مطبوعات در داخل ایران مطرح شده از این قرار است: «می‌خواهند زهر چشم بگیرند»، «خواستند ترمز شرق را بکشند»، «شرق داشت ویژه‌نامه‌ای درباره‌ی ماجرای هدفمند کردن یارانه‌ها منتشر می‌کرد که به نفع دولت نبود»، «ویژه‌نامه‌ی شرق درباره‌ی روز دانشجو کار دستش داد»، «احمد غلامی در ستون صفحه‌ی آخر روزنامه‌ی شرق چیزهایی می‌نوشت که به مزاق دولت خوش نمی‌آمد»، «احمد غلامی در یکی از داستان‌هایی که در صفحه‌ی آخر شرق نوشته بود یکی از شخصیت‌هایش یک بسیجی بوده که سگ‌باز بوده»، «ستون صفحه‌ی آخر شرق، ستون دیدگاه شخصی احمد غلامی بوده و چه ربطی به باقی کسانی دارد که دستگیر شده‌اند؟ قضیه چیز دیگری است»، «احمد غلامی که آدم بی‌آزاری است و هیچ وقت هم در کار براندازی و درگیر شدن با هیچ بخشی از نظام نبوده است» و...
میان تمام این اظهار نظرها یک اظهار نظر مدام تکرار می‌شود: «واقعا هیچ کس نمی‌داند چرا دستگیرشان کرده‌اند،... ما هم گیج گیجیم... هنوز هیچی معلوم نیست... باید منتظر ماند و دید ...چون هیچ کس نمی‌داند قضیه چیست هر کس برای خودش حدسی می‌زند...»
اما تحلیل و اطلاعات یکی از منابع داخل ایران در گشودن بخشی از گره این معما قابل توجه است: «احتمالا با رفتن محمدعلی رامین از معاونت مطبوعاتی ممکن است روزنامه‌های اصلاح‌طلبِ توقیف‌شده‌ مجددا بازگشایی شوند. علی خدابخش هم تنها حامی مالی عموم این روزنامه‌هاست.»
یک روی سکه‌ی ماجرا از این‌جا آغاز می‌شود. علی خدابخش، مدیر مالی روزنامه شرق و ستون مالی عموم روزنامه‌های دگراندیش و اصلاح‌طلب بوده و هست. روزنامه‌های خرداد، فتح، اعتماد، هم‌میهن، شرق، حیات‌نو و روزنامه‌های دیگری از این دست با حمایت مالی او راه‌اندازی شدند.
بازار آگهی روزنامه‌های غیردولتی به شدت کساد است. سازمان‌های دولتی از ارائه‌ی آگهی به آن‌ها خود‌داری می‌کنند. بخش خصوصی هم در بحران اقتصادی کنونی کشور، دورِ تبلیغات از طریق آگهی در مطبوعات را خط کشیده است. بنابر این روزنامه‌ای که با دولتِ حاکم هم‌سو و همراه نیست به حامی مالی نیاز دارد.
حتی روزنامه‌ی شرق که حامی مالی ثروتمندی چون علی خدابخش دارد (او جزو سرمایه‌گذاران قدیمی این حرفه است) در یکی دو ماه گذشته قدرت پرداخت حقوق کارکنان این روزنامه را نداشته. فروش روزنامه‌ی شرق هم که شمارگانش از 15 هزار نسخه فراتر نمی‌رود کفاف هزینه‌های ثابت این روزنامه را نمی‌دهد، آن هم در شرایطی که تنها دو سوم از این تعداد به فروش می‌رسد.
بنابر این، شاید بتوان برای تحلیل دستگیری علی خدابخش که به طور مشخص در شکل‌گیری محتوای روزنامه، نقش مستقیمی برای او نمی‌توان یافت با این احتمال آغاز کرد: دستگیری علی خدابخش و بردن او زیر فشار اتهام‌های مختلف می‌تواند در ایفای نقش فعلی او به عنوان ستون فقرات مالی روزنامه‌‌ی شرق و نقش آتی او در روزنامه‌های دیگری چون هم‌میهن، اعتماد، سرمایه و حیات نو یا هر گزینه‌ی دیگری تأثیرگذار باشد.
به این ترتیب نتیجه چیزی جز این نخواهد بود: علی خدابخش یا فکرِ سرمایه‌گذاری مجدد در روزنامه‌های آتی را از سر بیرون خواهد و یا در صورت سرمایه‌گذاری، خود به ترمز این رسانه‌ها تبدیل خواهد شد. با این اوصاف شاید بتوان گفت بالابردن ریسک سرمایه‌گذاری در صنایع رسانه‌ای برای او و برای دیگرانی که ممکن است هوس آزمودن این تجارتِ فرهنگیِ خطرناک را در سر داشته باشند بخشی از اهداف بلندمدت پروژه‌ی دستگیری‌های اخیر است.
اما می‌رسیم به اعضای تحریریه روزنامه‌ی شرق. احمد غلامی، سردبیر این روزنامه که یکی از کارکُشتگان مطبوعات است به گواه اهالی مطبوعات، جزو چهره‌هایی است که هرگز در سبک و سیاق کارش میلی به رویارویی و درگیری با هیچ یک از جناح‌های موجود در ساختار قدرت را نداشته است. حتی اگر نام او با انتشار نشریات پیش‌رو و دگراندیش بیشتر گره خورده است از او همواره به عنوان روزنامه‌نگاری بی‌آزار و بی‌غرض و مرض نام می‌برند.
آن‌چه اکنون تعجب اهالی مطبوعات را بیش از همه چیز برانگیخته دستگیری او و برچسب اتهام جرم امنیتی به اوست. کسی که اساسا در شخصیت، گفتار و نوشتارش هرگز با امنیت نظام جمهوری اسلامی نه درافتاده و نه علاقه‌ای به روزنامه‌نگاری چریکی، حزبی یا انقلابی دارد. روزنامه‌نگاری حرفه‌ای ست که نهایتا زبان نقدش هم زبانی متین و نگاهش به دنیای پیرامونش بیشتر «انسانی» است تا «سیاسی».
دستگیری باقی اعضای تحریریه روزنامه شرق را می‌توان خارج از مدل دستگیری فله‌ای  هضم کرد و از آن تعجب نکرد. کیوان مهرگان سال گذشته هم بازداشت شده بود. دستگیری فرزانه روستایی، امیرهادی انواری (خبرنگار گروه اقتصادی شرق) و نهایتا ریحانه طباطبایی و مهران فرجی هم با چند درجه تخفیف از طرف دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی تعجب چندانی ندارد. اما چرا دستگیری گروهی؟
شاید بتوان برای پاسخ به این پرسش احتمال‌هایی از این دست مطرح کرد:
1-     دستگاه امنیتی دولت محمود احمدی‌نژاد قصد دارد در چشم‌انداز ترکیب و ساخت بستر رسانه‌ای و مطبوعاتی برای دو سال آینده تا حدِ امکان از توقیف مطبوعات خودداری کند. روزنامه‌های توقیف شده‌ی پیشین، مجوز انتشار مجدد می‌گیرند و به این ترتیب فضایی برای نشان دادن ویترین و ژست آزادی بیان در دولتی فراهم خواهد شد که به هیچ عنوان قصد ندارد کرسی ریاست جمهوری را در انتخابات ریاست جمهوری آتی به کسی یا گروهی خارج از تیم کودتا واگذار کند.
2-     بازانتشار مجدد روزنامه‌های توقیف شده یا فعالیت روزنامه‌های فعلی، قاعدتا نباید در دو سال و نیم باقی مانده از عمر دولت کودتا برای آن‌ها مایه‌ی دردسر شود. فرمول دستگاه امنیتی-اطلاعاتی نیز بر اساس بازتعریف موقعیت «آرامشِ رسانه‌ای» در فضای کشور تعریف شده است. فضای مطبوعات داخلی باید یک‌دست شود. نخبگان اطلاعاتیِ تیم کودتا دریافته‌اند که نمی‌توان برای ساختن ژست آزادی بیان، بدون هیچ تمهیدی به مطبوعات اجازه‌ی انتشار داد و از دیگر سو با توقیف آن‌ها این ژست را بیش از آن‌چه تاکنون تخریب شده است تخریب کرد. بنابر این فضایی باید ساخت که بازگشایی و ادامه‌ی کار رسانه‌هایی که با دولت هم‌سو نیستند از «تهدید» به «فرصت» تبدیل شود.
3-     از ایده‌پردازیِ اتاقِ فکرِ تیمِ رسانه‌ایِ سازمانِ اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات نمی‌توان غافل بود. پروژه‌ی دستگیری اعضای تحریریه و مدیر مالی روزنامه‌ی شرق را نباید به حساب برخورد دستگاه امنیتی با خطای مشخصی از این افراد و این روزنامه‌ی خاص گذاشت. حتی اگر فهرستی از جرایم امنیتی در دادسرا برای آن‌ها تهیه کنند که مصادیق آن هم قابل اثبات باشد باز هم نمی‌توان این پروژه را حاصل کشف، تحقیق و هوشیاری نهادهای امنیتی-اطلاعاتی کشور دانست. کارکرد و پیامدهای ناشی از این دستگیری‌ها حکم تیر خلاص به باقی مانده‌ی آن دسته از اهالی مطبوعات و روزنامه نگاران را دارد که هنوز انگیزه‌ و جرأتی برای بروز مخالف‌خوانی در آن‌ها باقی مانده است.
4-     به زندان کشیدن سرمایه‌گذار مطبوعات و اهالی آن، مقدمه‌ی خوبی خواهد بود برای ایجاد ترمزهای درون‌سازمانی و خودجوش در دل صاحبان و اعضای تحریریه‌های مطبوعات غیردولتی. به این ترتیب پیش از آن که آن دسته از روزنامه‌نگاران و خبرنگارانی که هنوز شوری برای نقد و ستیز با دولت دارند پای مأموران لباس شخصی را به تحریریه‌ها باز کنند، مدیران این روزنامه‌ها یا ترمز این افراد را با سانسور خواهند کشید و یا برای بقای روزنامه‌ی خود آن‌ها را به خانه‌های‌شان خواهند فرستاد؛ البته این در صورتی است که دیگر دیگر جرأت و رغبتی در کسی برای مخالف‌خوانی باقی مانده باشد.  
5-     اما تحلیل دیگری نیز در میان است که اگر درست باشد نشان از آن دارد که تیم اطلاعاتی-امنیتی دولت کودتا به طور رسمی کرکره‌های هرگونه بینش و تفکر مصلحت‌اندیشانه‌ای را پایین کشیده و به «جنون پاکسازی» دچار شده است. بنا به این تحلیل قاعدتا دستگاه امنیتی کشور تصور می‌کند کسانی که بازداشت کرده جزو ستون‌های اصلی و عامل تولید محتوای خلاف میل آن‌ها هستند و به این ترتیب با این دستگیری‌ها، ستون‌های اصلی این روزنامه‌ را از میان برمی‌دارند.
اما نکته‌ی تلخ و جالب این که تحلیل عمومی بیشتر اهالی مطبوعات در داخل ایران، اگرچه گزینه شماره‌ی پنج را محتمل‌تر از باقی گزینه‌ها می‌داند اما در نهایت هیچ یک از مطالبِ به اصطلاح «مسأله‌دار» روزنامه‌ی شرق را عامل اصلی این توقیف نمی‌داند.
در حال حاضر با آن‌که بیش از یک هفته از دستگیری اعضای تحریریه شرق و مدیر مالی این روزنامه می‌گذرد هنوز نه دستگاه امنیتی و نه دستگاه قضایی به پرده‌برداری از اتهامات یا جرایم آن‌ها اقدام نکرده است. باید منتظر ماند و دید این بار در سناریوی صحنه‌سازان و صحنه‌پردازانِ دستگاه قضایی و امنیتی چه نقش‌هایی برای دستگیرشدگان در نظر گرفته‌اند.
به احترام عزیزانِ فرهیخته‌ای چون احمد غلامی، کیوان مهرگان، فرزانه روستایی، مهران فرجی امیرهادی انواری، ریحانه طباطبایی و علی خدابخش از تمامی همکاران عزیزم در ایران تقاضا می‌کنم با ارسال نظر، اطلاعات و تحلیلِ خود از پروژه‌ی دستگیری همکارانمان، قدمی برای مقابله و خنثی‌سازی اثر سناریوی دستگیری‌ آن‌ها بردارند. دستگیری‌های اخیر خبر از آغاز فصلی تلخ‌تر برای روزنامه‌نگاران مستقل و دگراندیش می‌دهد که تفاوت‌های آن را با دستگیری‌های پیشین باید دریافت و جدی گرفت.
* نمی‌توان با قاطعیت جزئیات یا کل ماجرای این دستگیری را تایید کرد؛ زیرا تنها یک منبع این خبر را تایید کرد و باقی منابع از آن اظهار بی‌اطلاعی کردند. 

Balatarin Donbaleh Mohandes Delicious Digg Stumbleupon Furl Friendfeed Twitter Facebook Greader Addthis to other Subscribe to Feed

1 نظرات:

Anonymous said...

نويسندۀ محترم، با دلیل آخرتان موافقم.

هر چه می گذرد اشتیاق بیشتری به پاکسازی نشان می دهند. اصولا احمدی نژاد و دولتیان وی، بارها بر اینکه اهل عملِ بدونِ اندیشهْ و جهتْ و هدفِ سازنده اند، مهر تائید زده اند.

اما صد عجب از شما دوست عزیز که برای توجیه اعمال آنها و حتی تعیین خط مشی حذفی این دولت بی کفایت برهان و راهکار ارائه می کنید!

Post a Comment